• وبلاگ : فلب هاي غمگين
  • يادداشت : پاييز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    با چشات ميخندي اما تو دلت يه چيز ديگست

    بهم ميگي عزيزم اما تو دلت عزيز ديگست

    اگه ميتونه غريبه تورو خوشبخت کنه يارم

    دستتو خودم با شادي توي دست اون ميذارم

    ميگذرم از دلت اما اين تو خاطرت بمونه

    واسه يارت کم نذاري,بي تو يارت نمي مونه

    بهش نگو که دستات يه روزي پناه من بود

    صورت ماه وقشنگت يه زماني ماه من بود

    من که عاشقم مي فهمم سخته اينارو شنيدن

    سخته تو چشاي يارت عشق يه غريبه ديدن

    من که عاشقم مي فهمم که چقدر سخته نباشي

    مرگه واسش که ببينه با غريبه آشنا شي

    برو خوش باش نازنينم,من خوشم به دلخوشي هات

    بگذر از شکستن من دستتو بذار تو دستاش